ساختمان، جعبه شکل و به آن اندازه بزرگ است که سه کره به قطر ۱۹ فوت در آن محاط شوند. جعبه با دیواری با زاویه ی ۱۵ درجه بریده می شود. دیوار اریبی که کاملا آزاد است فضای اصلی را به نیایشگاه و هشتی ورودی تقسیم می کند. ما از این هشتی از طریق یک بریدگی در دیوار اریب و چرخش ۱۸۰ درجه پا به نیایشگاه می گذاریم. شکافی به شکل صلیب در دیوار انتهای دیگر نیایشگاه از آفتاب سپیده دم غرق در نور می شود و صلیبی نورانی پدید می آورد. فضای کلیسا یادآور محفظه ی درون دوربینهای سوراخ سوزنی قدیمی است: صلیب نورانی چشم را به خود خیره می کند.
نور، درون مایه ی اصلی این بناست، ولی در عین حال، ایجاد تاریکی نیز اهمیت فراوان داشت، زیرا نور فقط در جلوی پس زمینه ای از تاریکی عمیق، درخشش می یابد. در اینجا طبیعت فوق العاده فشرده و مختصر در محیط درونی گنجانده شده و به عنصر نور محدود می شود. بدین شکل، فضای معماری خلوص پیدا می کند.
کف و نیمکتها از تخته های چوبی خشنی ساخته شده اند که معمولا در داربستها مورد استفاده قرار می گیرند. با آنکه این تصمیم ناشی از محدودیت بودجه بود، ولی از این نظر که درک و آگاهی مستقیمی از بافت ماده به مردم می داد، تأثیر مثبتی داشت. او همواره در بخشهایی از ساختمان که در تماس مستقیم و فیزیکی با انسانها قرار می گیرند، از مواد طبیعی استفاده می کند و اعتقاد دارد مصالح بنیادین، مانند چوب و سنگ و بتن، در معماری اهمیت بسیار دارند و به ما امکان می دهند ساختمان را به طور مستقیم و از طریق جسم و بدنمان درک و حس کنیم.
کلیسا هم دارای عناصر عینی و تصویری است و هم دارای عناصر انتزاعی، یک لکه ی نور خطی روی زمین کشیده می شود و مصالح طبیعی که بر حواس ما تأثیر می گذارند، در تاریکی باقی می مانند. روح ما به پرواز درمی آید و اوج می گیرد. ما از طریق نور به ابتدایی ترین شکل ممکن ناگزیریم به پیوند خود با طبیعت اذعان کنیم.