شعار “فرم از عملکرد پیروی می کند” از درونمایه های اصلی جنبش معماری مدرن بوده است. در اوایل دهه 1970 این جزم اندیشی را منتقدان معماری مدرن مورد حمله مستقیم قرار دادند. این منتقدان جنبش مدرن را به کناری نهادند. متون و پژوهش های دهه 1980 سرشار از مطالبی موافق و مخالف عملکردگرایی است.
پست مدرنیسم، معماری را از وابستگی به عملکردگرایی جزم اندیشانه- که عموما سودانگار است- رهانید و در عوض موضوعاتی را که از زمان رنسانس به این سو به فراموشی سپرده شده بودند- از قبیل انسان محوری، تاکید بر تاریخ و خاطره تاریخی، به تشویق برخوردهای سبک گرای متنوع- مورد توجه قرار داد. این ایده که فرم می تواند بدون در نظر گرفتن نیازهای عملکردی مورد دستکاری قرار گیرد، باعث شد تا نوعی بازبینی شکلی در تکامل مهارت های طراحی جدید به وجود آید.
یکی از فرآورده های جنبی و مثبت پست مدرنیسم، توجه آن به تکامل بیشتر راهبرد تغییرپذیری فرم- روش بنیادی دستکاری فرم از دوران کلاسیک تا کنون- بوده است. در زمان حاضر، تعریف صریح و کاربردی ما برای تغییر پذیری فرم چنین است: تغییرپذیری فرم، فرآیند تغییر فرم است که به موجب آن فرم با پاسخگویی به محرک های داخلی و خارجی به مرحله نهایی می رسد.
سه استراتژی اصلی برای تغییرپذیری فرم
1. شیوه سنتی: پیشرفت تکامل فرم از طریق انطباق مرحله به مرحله با “محدودیت هایی” از قبیل عوامل خارجی (سایت، دید، جهت گیری، بادهای غالب و مسائل محیطی)، عوامل داخلی (معیارهای عملکردی، برنامه ریزی فیزیکی و سازه ای)، و همچنین عوامل هنری (توانایی، اراده و رویکرد معمار به دستکاری فرم، همگام با توجه به هزینه ها و دیگر معیارهای عملگرایانه).
2. اقتباس: امکان اقتباس حرکت های فرمی از نقاشی، مجسمه سازی، اشیا و دیگر محصولات مصنوعی؛ و فراگیری از ویژگی های دو یا سه بعدی آن ها، ضمن تداوم تاویل های کاوشگرانه در مورد امکان کارآیی و اعتبار آن ها.
3. ساختار شکنی یا ترکیب شکنی: فرآیندی است که در آن، برای یافتن راه های جدید ترکیب اجزای مختلف، و برای تکامل امکان شکل گیری احجام جدید و ایجاد نظام جدید راهبردهای ترکیبی و ساختاری گوناگون، می توان حجمی مفروض را از هم گسست و ترکیبی نو آفرید.