فلسفه معماری

نظریه شناخت

نظریه شناخت

نظریه شناخت
آیا باید همواره آنچه را که به عنوان “روش متعارف انجام کارها” در نظر گرفته شده است، بپذیریم؟ آیا ممکن است که با آن به مبارزه برخیزیم و چارچوب امور را تغییر دهیم و به روش های جدید نگریستن به جهان و نیز انجام امور دست یابیم؟

آیا باید همواره آنچه را که به عنوان “روش متعارف انجام کارها” در نظر گرفته شده است، بپذیریم؟ آیا ممکن است که با آن به مبارزه برخیزیم و چارچوب امور را تغییر دهیم و به روش های جدید نگریستن به جهان و نیز انجام امور دست یابیم؟ پیش فرض ها موضوع اصلی نظریه شناخت هستند. هدف این نظریه، یافتن حقیقت است. در مقایسه میان نظریه شناخت، ما پیش فرض ها را معادل پیش فرض های معماری و حقیقت را معادل فرم در نظر می گیریم.

حقیقت یا همان چیزی که فلاسفه و مردم در جست و جوی آن هستند، حاصل مجموعه مشخصی از پیش فرض هاست که متاثر از بسیاری عوامل است. عواملی از قبیل نظام ارزشی جامعه، افکار غالب و رایج، و مفهوم آزادی و همچنین وضعیت ذهنی کسی که در جست و جوی توصیف یا ادراک یک موقعیت است. از نمونه های مناسب برای کشف تغییرپذیری های صریح جامعه، دانشگاه است. دکارت، بیشتر زمان خود را صرف پاسخ دادن به این پرسش خارق العاده کرد که کدام مجموعه پیش فرض ها را باید دنبال کرد و چگونه باید از حقیقت شناخت به دست آورد. حقیقت این است که نمی دانیم کجا مجموعه پیش فرض ها درست اند. بنابراین دکارت نظریه شک را مطرح کرد و آن را شکل داد.

این نظریه مجموعه ای از تزها و فرضیات بنیادینی است که بر این اساس استوارند که حواس خطا پذیرند و همواره می توانند ما را فریب دهند. به زعم دکارت، چیزی به نام اهریمن اغواگر وجود دارد که “بی وقفه ما را به سوی خطا پذیری در مقوله شناخت گمراه می کند”. تجربه بیشتر و ارزیابی احوالات شخصی، وی را متقاعد ساخت که حواس بعضی اوقات او را گمراه کرده اند و بنابراین شرط خردمندی این است که “به چیزی که حتی یک بار ما را فریب داده است، نباید اطمینان کرد”. این دیدگاه او را به سوی فرضیه “چشمه زهرآگین” هدایت کرد.

دکوراسیون داخلی در شیراز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خانه